Prof. Ghazanfar

پروفیسور سید الفشاه غضنفر

In Honor of Professor Said Alefshah Ghazanfar

UstadGhazanfar4-240x3201927-21 March 2013

In honor of the great scholar Professor Said Alefshah Ghazanfar 1927-21 March 2013 Please click Farsi for different articles and comments. لطفاً برای نوشته های دیگر پیوست فارسی را ببینید

Tolo-457x320

News – Afghanistan Obituary: Ghazanfar, a Pioneer for Medicine in Afghanistan Saturday, 23 March 2013 16:47 Written by TOLOnews.com

One of Afghanistan’s greatest minds in the field of medical sciences died Thursday evening at the age of 85 after a battle with an illness. Dr. Sayed Alef Shah Ghazanfar, born in the Kalangar district of Logar province in 1927, was one of the chief innovators for Afghanistan’s medical services. Having studied at the American University of Beirut for eight years and in the United States for two years, Dr. Ghazanfar endeavored to improve the training of the young medical doctors of Afghanistan. He donated the set up and equipment of the biochemical laboratory at Kabul University’s medical faculty following his research in Beirut. He also freely set up the serum-making facility of Ali Abad Hospital which provides serum to all hospitals of Kabul, and donated an air-purifying machine that was long used in the operating theatre of Ali Abad. Dr. Ghazanfar, who wrote more than 40 medical science books in his lifetime, is also attributed with laying the foundations of Afghanistan’s public health system, nursing schools, and was a strategist and consultant for medical services across the country. Following a heart attack in 2009, he lost his sight. In July 2009, Dr. Ghazanfar was given the Higher Government Medal of Sayed Jalaluddin Afghan in recognition of his work by the former Minister of Public Health Sayed Mohammad Amin Fatemi and former Minister of Higher Education Dr. Mohammad Azam Dadfar. Further recognition came after the Kabul Institute of Medical Sciences and the library at Kabul Medical University was named after him. Dr. Ghazanfar was remembered by former students not only for his intellect but for his kind and warm manner. He was also well-liked for his tendency to “stray” from the curriculum in his lectures, telling students his personal reflections and experiences with anecdotes of sacrifice, patriotism and kindness.

Articles:

Sept. 17, 1960

Sept. 16, 1963

Jan. 21, 2009

عناوین سایر مقاله ها

لطفاُ برای تسلیت نامه ها اینجا را کلیک کنید

گرامیداشت از استاد غضنفر

UstadGhazanfar4-240x3201927-21 March 2013

در بزرگداشت از نخستین سالروز به جاودانگان پیوستن

دانشمند شهیر کشور زنده یاد استاد غضنفر

بعد از وفات تربت من در زمين مجوى

در سينه هاى مردم عارف مزار ماست

زندگینامهٔ استاد غضنفر

دوکتور سید الف شاه غضنفر به تاریخ 16 دلوسال 1306 هجری شمسی در قریه سیدا کلنگار ولایت لوگر چشم به جهان گشود .

به سن 14 سالگی در مکتب ابتدایه کلنگارشامل و بعد از چهار سال از صنف ششم اول نمره فارغ گردید وبه مکتب پرستاری پوهنځی طب کابل شامل شد. که بعد ازدو سال تحصیل نظری ویک سال کار عملی فارغ و در شفاخانه عقلی و عصبی تدریسی پوهنځی طب کابل شامل وظیفه گردید. در جریان وظیفه اول در دارالمعلمین شبانه ولیسه حبیبیه به تحصیل دوام داد. تا اینکه در سال 1330 هجری شمسی دیپلوم بکلوریا را به درجه عالی از لیسه حبیبیه به دست آورد.

درسال 1331 هجری شمسی از طرف دولت افغانستان برای تحصیل در رشتهٔ طب به دانشگاه امریکایی بیروت به لبنان فرستاده شد .بعد از چهار سال دیپلوم لیسانس (باامتیاز)در رشته کیمیا و بعد از هشت سال دیپلوم دوکتورا  در طب را به درجه اول از دانشکدهٔ طب دانشگاه بیروت به دست آورد و در عین زمان امتحان شایستگی طب اضلاع متحده امریکا را موفقانه سپری نمود و عازم دانشگاه هارورد امریکا گردید.

ایشان برای مدت دو سال در امریکا مصروف تحقیقات بالای کیمیای فزیکی پروتین ها بودند که موفق به نشر چهار اثر در مجله های علمی امریکا شدند.

در سال 1341 هجری شمسی یک تحفه بیست هزار دالری امریکایی را از (بنیاد علمی) اضلاح متحده امریکا برای ایجاد یک لابراتوار تحقیقی در شعبهٔ بیوشیمی پوهنځی طب کابل بدست آورده و به وطن بر گشت. لابراتوار مذکور را ایجاد ومدت چهار سال بالای هیموگلوبین های غیر طبیعی در افغانستان تحقیقات کرد که نتایج آنرا در مجله طبی لبنان  به نشر رسید.

در هنگام برگشت (سال 1341 خورشیدی) به افغانستان به رتبهٔ علمی پوهندوی دردیپارتمنت بیوشیمی شامل کدر علمی پوهنځی طب پوهنتون کابل گردید  و به تدریس بیو فزیک، بیوشیمی، کیمیای عضوی و تحلیلی در دانشکده های طب و فارمسی شروع نمودند . شرایط ترفیع به رتبه پوهنوال و پوهاند را تکمیل نمود و  الی (سال 1385 خورشیدی)بیشتر از 25 اثر علمی نوشت.

بر علاوهٔ سی سال تدریس به حیث مدیر مرکز تحقیقات علمی پوهنتون، همچنان به حیث مدیر تدریسی پوهنځی طب در بخش های مختلف وزارت صحت عامه قرار ذیل اجرای وظیفه نموده است:

– رئیس موسسه صحت عامه

– رئیس پلان ریاست امور فارمسی

– رئیس ارتباط بین المللی و رئیس پوهنتون طب کابل

– از  سال 1371 تا سال 1386 به  حیث مشاور تربیتی سازمان صحی جهان(WHO ) برای افغانستان

چون  استاد غضنفر همیشه مورد اعتماد بود، چهار بار در هنگامیکه رژیم های مختلف در افغانستان حکم فرما بودند، کفالت وزارت صحت عامه رادر غیاب وزرا برای مدت دوتا سه هفته به عهده داشته اند.

دست آورد های کارعملی: 

1: اعمار تعمیر انستیتوت واکسین میان سال های( 1350الی1353)

2: جنریک ساختن ادویه در افغانستان در سالهای(1353الی 1356 )که دست آورد بزرگ اقتصادی برای مردم افغانستان داشت.

3: بنای یک کتابخانه مجهز مطابق نورمهای بین المللی در پوهنتون علوم طبی که فعلا به پاس خدماتی که انجام داده بودند به اسم ایشان مسما گردیده است، همراه با ایجاد مطبعه نشراتی کتب طبی در افغانستان.

4: فعال ساختن دوباره لابراتوار های مرکزی به کمک مالی WHO در سال 1382

5: تاسیس انیستیوت علوم صحی (نرسنگ وتکنالوژی طبی)که فعلا به اسم انیستیتوت علوم صحی پوهاند غضنفر مسمی است.

6: اعمار تعمیر لابراتوار توکسی لوجی ریاست طب عدلی جهت تشخیص واقعات قتل های مرموز

باید یاد آور شد که این خدمتگزار و فرزند صدیق وطن، با دریغ دو بار از جانب حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق افغانستان در اثر دسیسه های شوم دشمنان انسانیت به زندان افگنده شد و مورد شکنجهٔ جسمی و روانی قرار گرفت، ولی دوباره سرافراز برگشت و به خدمت به هموطنانش ادامه داد.

 دانشمند ورجاوند استاد غضنفر در حمل 1388 در اثر حمله قلبی بينايی خود را از دست داد؛ اما با وجود آن هم از خدمت به وطن و مردم خود دست نکشید و منحیث مشاورطب عدلی ایفای وظیفه کرد و بالاخره در سال 1390 درسن 84 سالگی تقاعد نمودند؛ ولی نسبت ضرورتی که برایش داشتند، بعد از تقاعد هم از مشوره های سودمندش در امور مختلف صحی درکشور استفاده میشد.

به پاس خدمات شایسته و صادقانه و نبوغ علمی استاد غضنفر، به پیشنهاد وزارت صحت عامه و منظوری مقام ریاست جمهوری اسلامی افغانستان، دربرج سرطان  1388 هجری شمسی  نشان علامه سید جمال الدین افغانی را برایش اهدا نمودند.

SaidJamaluddinMeddal

با در نظرداشت کارکرد های چشمگیر این استاد بزرگ در طول زندگی پربارش، وزارت صحت عامهٔ افغانستان تصمیم گرفت تا امتیازی را به نام ارجمندش (جایزهٔ داکتر سید الفشاه غضنفر) مسمی سازد و آن همه ساله به شایسته ترین داکتر سال اهدا گردد و این روند با اهدای نخستین لوح به خودش آغاز یافت.

پروفیسور زنده یاد داکتر سید الف شاه غضنفر در اول حمل 1392  هجری شمسی به روز پنج شنبه ساعت 9:30 شب به  سن 86 ساله گی به رضای حق پیوست و در دوم حمل 1392 روز جمعه ساعت 4 عصر به هدیرهٔ آبایی شان در ولایت لوگر به خاک سپرده شد.

روحش شاد  باد و بهشت برین جایگاهش!

=======================================================================

UstadGhazanfar4-240x320

صحبت محترم انجنیر عبدالحمید غضنفر یکی از وابستگان خانواده گی و دوست صمیمی استاد

Ghazanfar-Portrait-289x320

 21-03-2016

=======================================================================

ظاهر ایوبی

=======================================================================

g1

g2

g3


پیامها

 

پیشنهادی برای ایجاد بنیاد صحی استاد غضنفر در غرب

پوهندوی دوکتور انور ترابی

دوکتور علوم طب

یادی از پروفیسور غضنفر

turabi

فرزانه مردی از تبار اندیشمندان

زندگی شمعی ست که اگر داغ و اشک و آ ه در پی دارد ، تلالو ، تجلی و گسترش نور آن سود مند واثر بخش است. هیچ کس را در پهنهٔ دنیا مجال جاودانگی نیست، مگر اینکه این جاودانگی با خصلت نیک وسرشت بی آ لایش وخرد ودانش همراه باشد. سخن از نبود ودر گذشت فر زانه مرد نیک اندیش ونیک نام، دانشمند سترگ وآ موزگار بی بدیل پروفیسور دوکتور سید الف شاه غضنفر در میان است. (ادامه)…….

پیاده شـدن در ایستگاه واپسـین

SaboorSiahsang

داکتر سیاه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

من اون بحرم که در ظرف آمدستم

من اون نقطه که در حرف آمدستم

به هــر الفی، الف قــدی بـرایه

الف قـدم که در الف آمدسـتم

هر باری که به استاد سید الف شاه غضنفر اندیشیده ام، پارسایی و پاکیزگی او را روشنتر از جیوه دوبیتیهای بابا طاهر یافته ام. از چندین نگاه یگانه روزگار بود. چه یگانگی برتر از “آزاده” زیستن؟

از سالیانی که آغازش پیدا نیست، نامش در فاکولته طب کابل زیب بیوشیمی گشته بود. با نوای “کلنگاری” گپ میزد و هرگز پابند شیوه گفتاری پایتخت نشد.

در تابستان و زمستان دریشی خاکستری رنگ اندکی فراختر از جانش را میپوشید. همیشه بکس چرمی بزرگی در دست از بس شهری بیرون میشد، میرفت و کنار تخته می ایستاد. در پایان که انگشتهایش با غبار تباشیر به دو مخمس سپید مانند میشدند، می آمد و چشم به راه بس برگشت به خانه می ایستاد.

فراگرفتن پیچه های کیمیا و بیولوژی از گفتار او خوشایندترین یادگارهای شاگردانش به شمار میرود. میگفت: “اگه پرسان داشته باشین، پشت ازی نگردین که وخت اس، ناوخت اس، شار اس، بازار اس، فاکولته اس، هر جای باشه، شما سوال تانه بگویین“.

افزون بر برازندگیهای دیگر، آدم نترسی بود. در پیرامون رژیمهای سیاسی و فرمانروایان، هر چه میخواست، آشکارا بر زبان می آورد و به گفته خودش “پروای فلک” را نداشت.

با آنکه چندین کشور میتوانستند و میخواستند پناهگاهش باشند، برون از سالهای آموزش، مرزهای افغانستان را زیر پا نکرد.

استاد غضنفر پس از تماشای هشتاد و پنج جوش شگوفه، نخستین سپیده دم هشتاد و ششمین بهار زندگی را همزمان درود و پدرود گفت و مژه روی مژه نهاد.

این ناژوی “الف قد” که در هزار “الف لیله و لیله” دیگر نخواهد رویید، روز بیست و یکم مارچ 2013 در تابوت کابل آرمید و در آرامگاه لوگر به خاک سپرده شد.

پس ازین، کنار تخته پیشروی دانشجویان نخواهد ایستاد، بر دو مخمس سپیدش غبار نخواهد نشست، چشم به راه بس برگشت به خانه نخواهد ماند و جایی نخواهد رفت.

استاد در واپسین ایستگاه پیاده شده است.

ستاره یی به خاموشی نشست

UstadGhazanfar4-240x320

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

که دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

منیژه نادری

مسؤول بنیاد شاهمامه

22 مارچ 2013- هالند

استاد غضنفر، شخصیت تکرار نشدنیست؛ نه تنها در بعد علمیت و دانش بل در شخصیت، صداقت و عشق به انسان، به مسلک و به فرزندان وطن!

استاد غضنفر را از زمانی میشناسم که مادر و پدرم را شناختم. خوشترین خاطره های زندگی خانوادهٔ ما از صمیمیت ها و دوستی بی آلایش ایشان با ما بود. خوشبختانه هر طفل فامیل ما همبازی خود را در میان فرزندان استاد داشت و چه پر خاطره بود روزهایی که به مهمانی ایشان میرفتیم و یا آنها به دیدن ما می آمدند. همسر مهربان استاد که ما او را از صمیمیت زیاد «عمه جان» میگوییم و باور داریم که خواهر معنوی پدرمان میباشد، همیشه سفره یی با محبت میگستراند. آن سفره با لطیفه های با مزهٔ استاد جمع میشد و برای یکسال دیگر خاطره میماند.

SONY DSC

پدرم (استاد محمد امان نادری) ارادت و حرمت خاص به استاد غضنفر داشت. در مقابل استاد نیز به پدرم منزلت ویژه قایل بود. صمیمیت ایشان از دوران تحصیل در دانشگاه امریکایی در بیروت (لبنان) آغاز شد و به پیوند جاودانه مبدل گشت. در هر گام زندگی پدرم سایهٔ با عظمت استاد محسوس بود و بزرگترین اندوه پدرم دو دور زاندانی شدن استاد در دورهٔ قدرت حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق افغانستان بود که پدرم آن روزها را با سختی پشت سر میگذشتاند.

استاد غضنفر در دشوار ترین شرایط کشور، عاشقانه کار کرد و دردمندانه زیست. در روزهای سختی که سفر در ولایات جنوبی کشور دور از خطر نبود و خون انسان مانند همین حال بی بها بود، استاد در دورهٔ مهاجرت به پاکستان، با جرئت و افتخار در دانشکدهٔ طبی جلال آباد نیز تدریس میکرد.

DSC01983-399x320

SONY DSC

همیشه آرزو داشتم گزارشی از زندگی و کارکرد های استاد تهیه بدارم ولی با تأسف موفق نمیشدم. سال پار که به زیارت ایشان به کابل رفته بودم، نسبت وضع ناگوار صحی شان باز هم این زمینه میسر نشد، ولی موقع را مساعد دیدم و چند سوالی که در ذهنم داشتم، پرسیدم. ایشان با آرامش تمام به توضیح پرداختند:

«استادانی که بر من تأثیر گذار بوده اند استاد شکور ولی، غلام حسن خان مجددی (استاد منطق و رییس دارالمعلمین) میباشند.» و سپس با حلاوت کلامی که داشت، از دورهٔ دارالمعلمین قصه کرد:

«بعد از این که امر شمولیتم را در دارالمعلمین گرفتم، روزی کمپاین کردم و شاگردان را جمع کردم تا رشتهٔ ساینس و اجتماعیات را جدا سازیم. مدیر آمد و پرسید: کی میخواهد ساینس بخواند؟ من دستم را بلند کردم و او پرسید: برای یک نفر؟ شش نفر دیگر از استاد غلام حسن خان مجددی شرمیده بودند و دست بلند نکردند.  صنف برای من (یک نفر) تشکیل نشد، مگر گپ مجددی بالایم ماند که فرار میکردم. سال دیگر عریضه کردم که صنف اول و دوم شپی دارالمعلمین را (ده و یازده) را امتحان میدهم. من دارالمعلمین را نپذیرفتم و گفتم که حبیبه میروم. موافقه شد که صنف یازده را امتحان بدهم و صنف دوازده رفتم. یکبار حسن خان آمد و گفت: هرجایی که بروی دنبالت هستم!

فزیک صنف دوم دارالمعلمین را امتحان میدادم.  امر به خالق خان رییس هوانوردی رفت. او صنف سه شپی دارالمعلمین را مثلثات درس میداد. عریضهٔ خود را بردم. او سه سوال داد و با وجودیکه اطمینان نداشت که حل بتوانم،‌ خودش مشغول تدریس مثلثات صنف یازده بود. از شاگردانش پرسید:‌ زاویه را با چه اندازه میکنند؟ شاگردانش خاموش ماندند. من دستم را بلند کردم و پاسخ گفتم.  معلم گفت: بچیم، فهمیدم که کامیاب شدی!

آنچه که برای هیچ کسی قصه نکرده ام اینست که  من در علی آباد شبانه کار میکردم و شاگرد صنف 12 حبیبیه بودم. اشخاصی از حبیبیه می آمدند و من در عقلی و عصبی  همراه شان ریاضی کار میکردم. شخصی بنام علی شاه از زرغون شهر لوگر در صنف 9 بود.  چون در سمستر 2 در فزیک 84 گرفته بودم و اول نمره 70 نمره، لرزه افتاده بود که من اول نمره میشوم. همصنفان میگفتند که وقت امتحانات بیا که درس بخوانیم. علی شاه گفت که بچه های صنف 12 از من پرسیدند که دوایی داری که انسان را برای سه چهار روز بی هوش سازد. شاید الفشاه اول نمره شود و چانس خارج را از ما بگیرد، باید او را از امتحان بازداریم. علی شاه به ایشان وعده داد ولی حقیقت را به من گفت و وطنداری کرد. من حیران ماندم که وعده کرده ام که خانه شان بروم. یک کاپی از نوت هایم را برای شاگردان صنف 12 دادم و بهانه یی ساختم که باید در علی آباد باشم و خود را از شر شان خلاص کردم.

در مکتب حبیبیه مرا صالح پرونتا فارسی درس میداد. یک روز در صنف دوازده آمد و گفت: کتاب نیست، بیایید همه یک یک کاپی گلستان را از کتابفروشی بخرید و همین را میخوانیم. یک تعداد گفتند اگر بوستان را بخوانیم، خوبتر است. چون شاگردان به مشکل به موافقه میرسند، تا آخر فیصله نشد که بوستان بخوانند یا گلستان. روز دیگر استاد پرونتا گفت که جبران خلیل (نویسنده لبنانی) کتابی به نام The Prophet نوشته و عبدالرحمن پژواک آن را به فارسی ترجمه کرده و همان نوت را دارم. ما قلم ها را برداشتیم و این کتاب میگوید که:

یک استاد با کشتی به سوی دو جزیره  سفر کرد.  استاد در جزیرهٔ اول پایین شد و تا برگشت کشتی از جزیرهٔ دوم، استاد در بین مردم زندگی کرد و به پاسخ پرسش های مردم پرداخت:

– استاد! فرزندان خود را چگونه تربیه کنیم؟

– فرزندان شما مردم یک نسل بعد شما اند. شما باید آنها را طوری تربیه کنید که در نسل بعدی انطباق پذیر باشند،‌ نه مثل شما.

این کتاب را برای ما نوت میداد. در آخر کتاب ماه سنبله نزدیک بود. ما در دهلیز پایین بودیم. یکی از همصنفی های ما که از قندهار آمده بود و همه با معلم و دیگران حرف میزدیم، پرسید: آغه، ما که نه پهمیدیم که این بوستان است یا گلستان؟ گفتم از معلم بپرس. این شخص دست خود را بلند کرد و از معلم پرسید. همه خاموش شدیم و منتظر جواب بودیم. سوال تکرار شد و همه خندیدند. جوابی دریافت نکرد و تا آخر نفهمید که آن بوستان بود یا گلستان. بسیار شیرین بچه بود و تا حال زنده است.

بعد ها گپ به صنایع شعری رسید. در امتحان تشویش سوالها را داشتیم. گفتند یک شعر را باید بخوانم و بگویم شعر از کیست، کدام صنایع شعری در آن به کار رفته، بعد باید سوانح شخص شاعر را بگویم.  این امتحان بود و من نوت های یکی از دوستانم را گرفتم.

مشو با پردلی ایمن ز خصم ناتوان صائب

که از اندک نسیمی بحر جوشن پوش میگردد

چون با دو بحر و دشمن ولی اگر کمی نسیمی باشد، باد با زره جوشن پوش شده و آمادگی گرفته موج بحر را با زره تشبیه کرده من سوانح صائب را خواندم.

هزار سال گذشت از وقایع مجنون

هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشند

چون مردم کوه سیاه میپوشند، این از غم مجنون بوده.

با خواندن این بیت استاد خلیلی از من پرسید که چه صنایع بکار رفته؟ من گفتم ارسال المثل در اولی با دشمن بحر با وجودیکه ضعیف باشد، بحر برای جنگ آماده است، در دوم مردم صحرا نشین از غم مجنون صحرایی سیاه پوشیده. او پرسید: بیت ها از کی هاست؟ گفتم اول را میدانم از صائب اصفهانی، صحنهٔ تولد را از زندگینامه به یاد داشتم و گفتم به کابل نیز سفر کرده و شعرش راجع به کابل در کتاب صنف نهم چاپ شده که خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش…

من شعر را تا آخر خواندم و امتحان خود را از کتاب نوت سید مروت الله دادم.  استاد بیتاب ما را در دارالمعلمین صنایع شعری درس میداد و نوت های خود را از او گرفته بودیم.‍»

UstadGhazanfar4-240x320

سپس موضوع صحبت عوض شد:

«داکتر نجیب شاگرد لایق من بود و نیم جریان درس را در زندان گذشتاند. در مظاهرات پوهنتون دادفر و نجیب بندی شدند. من مدیر تدریسی بودم. آنها  ٪75 حاضری را پوره نکردند و بنا به قانون شمولیت امتحانات، ایشان را محروم ساختم چون سه ماه در زندان بودند. به آنها گفتم که اگر معلم شما را غیر حاضر نکرده،‌ من قبول میکنم که تو حاضر بوده ای، با وجودیکه میدانستم در زندان بوده ای و تنها همین روز هایی را که قید شده، 75 فیصد را پوره نمی کند. مجلس شد، شخصی به نام محمدعلی رونق که چند داکتر را میشناخت، تصدیق آورد که نیم سری داشت. در قانون امتحانات گفته شده که  در اثر عذر معقول ٪65 حاضری قابل پذیرش است. من از نجیب و دادفر دفاع کردم و ایشان را شامل این حق ساختم، چون عذر شان معقول تثبیت شده بود. نجیب شخص با استعداد بود.

زمانی رادیوی بی بی سی  از من پرسید: شما چه درس میدهید که شاگردان تان مثل حسن شرق و نجیب سیاستمدار میشوند. گفتم ایشان سیاستمدار میباشند و بعد می آیند دیپلوم داکتری میگیرند.»

ProfGhazanfar2-copy

از استاد غضنفر در رابطه به کارهای ناتمام و آرزوهایش پرسیدم:

«چیزی را که در افغانستان شروع کردم، مسئلهٔ ساختن محلولات زرقی است که در علی آباد انکشاف یافت، ولی دروقت آخر که در WHO کار میکردم و پلان ساختن محلولات زرقی برای تمام افغانستان 7 میلیون دالر بودجه صحت عامه بود که «آفــر» آن را گرفتم و کار این پروژه را صحت عامه برایم پیشنهاد کرد و آن را پیش بردم. قرار داد شد و لوازم آمد. این سامان ها در تحویل خانهٔ ریاست امور فارمسی ماند و در مورد کار نشد. انستالیشن و تربیه پرسونل به دوش چینایی هاست. از اینکه آن در کانفلکت است؛ با آب مقطر و نمکی که وارد میشود و میلیون ها روپیه عاید میکنند و علاقه ندارند تولید خود دولت از طریق بکار افتادن این وسایل برای تمام افغانستان استفاده شود. دیپارتمنت ساختمان های صحت عامه میگوید که تعمیر برداشت آن را ندارد در حالیکه در قرغه 68 جریب زمین وجود دارد که برای آن میشود استفاده کرد.

چند روز قبل شنیدم که وزیر صحت عامه آن را بکار می اندازد. همه مسایل در قرار داد است که چینایی ها باید تعمیر، نصب و تربیه پرسونل را به عهده گیرند. امیدوارم این موضوع جدی گرفته شود.

دوم اینکه لابراتوار طب عدلی برنامهٔ دیگرم بود. آرزو داشتم در مورد کار کنم. چون تعمیر ندارد، تعمیر سه منزله در دارالامان ساخته شد. در این تعمیر لابراتوار DNA ساخته میشود و وسایل رسیده ولی کدر های مسلکی باشد که آن را به کار بیاندازد. این لابراتوار فعال نیست چون پرسونل وجود ندارد، ولی وسایل وجود دارد. »

* * *

استاد بزرگ با وجودیکه در بستر بیماری بود و بینایی اش را نیز از دست داده بود، چه دردمندانه می اندیشید وبه سرمایه های ملت که میتواند حیات هزارها انسان کشور را تأمین کند و بدون استفاده باقی مانده است، افسوس میکرد.

مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نامجوست

نام چو جاوید شد مردنش آسان کجاست

کارنامه های بزرگ استاد که به هر یک باید با غور و دقت پرداخت، بیشمار اند و بعد از گردآوری دقیق به نشر خواهند رسید. استاد بزرگ غضنفر برای همهٔ شاگردانش و هر آنکه حتی یکبار به پای صحبتش نشسته باشد، پدر معنوی باقی میماند.

روانش شاد و رهروانش افزون باد!

پیامهای تسلیت برگرفته از سایت های مختلف

پیشنهادی برای ایجاد بنیاد صحی استاد غضنفر در غرب

تازه چند روز از درگذشت استاد بزرگ سید الف شاه غضنفر میگذرد. هر که او را میشناسد، هنوز سوگوار است و در خواب و بیداری خاطره هایی را که از او داشته است، ورق میزند و برابر به درک و حس خود چیزی میگوید.

با در نظر داشت اهداف زندگی این شخصیت اندیشمند،  دست اندر کاران بنیاد شاهمامه پیشنهاد میکنند که به همکاری انجمن داکتران افغان، بنیادی به یادبود استاد غضنفر تأسیس شود با هدف نهایی جمع آوری و ارسال وسایل و ادویات طبی اضافی شفاخانه ها و مراکز مختلف صحی جهان از طریق این نهاد به مراکز دولتی صحی در افغانستان.

استاد غضنفر از آغاز کار در زندگی پربارش تا آخرین روز های حیات به بهتر شدن وضعیت خدمات و تجهیزات صحی در افغانستان می اندیشید و در زمینه کارنامه های بزرگ او مانند رایگان ساختن سیرم از طریق سیستم سیرم سازی در کشور، ایجاد بانک خون، کار در بخش بیماری ایدس، ایجاد لابراتوار های صحی و ده ها مثال دیگر شاهد این مدعاست. چه بجاست که این بنیاد به نامش ایجاد شود.  از تمام داکتران و آنانی که در بخش های مختلف خدمات صحی در کشورهای غربی کار میکنند، خواهانیم تا دست بهم دهند و در ایجاد این نهاد سهم گیرند. البته میدانیم که وسایل و تجهیزات صحی اکثر مراکز صحی در غرب هر چند سال با وجود قابل استفاده بودن، عوض میشوند. بهتر خواهد بود آنچه قابل استفاده باشد از طریق این نهاد خیریه  در خدمت هموطنان ما در افغانستان قرار گیرد. به این طریق هم آرزوی استاد برآورده میشود و هم خدمتی به هموطنان ما صورت خواهد گرفت.

قابل یاد آوری است که اجناس بدست آمده باید نشان حک شدهٔ بنیاد غضنفر را داشته باشند تا صرف در مراکز دولتی قابل استفاده باشند و زمینه خرید و فروش آن میسر نگردد. البته مصارف انتقال این اجناس را میتوان از حق العضویت ماهانهٔ اعضای این نهاد و جمع آوری کمک های خیریه تمویل کرد.

بنیاد شاهمامه آمادهٔ هرگونه همکاری افتخاری در زمینه میباشد. چشم به راه نظریات شما در زمینه هستیم.

دست اندرکاران بنیاد شاهمامه، هالند

ghazanfarUstad

به بهانه ی

اهدای جايزه افتخاری ويژه به استاد غضنفر

برگرفته از سایت نی

جايزه افتخاری از سوی وزارت صحت عامه افغانستان در کنفرانسی که زير عنوان ارتقای اخلاق طبابت در افغانستان به تاريخ های 26 و 27 قوس 1391 \ 15 تا 16 دسامبر 2012 داير شده بود به پوهاند داکتر سيد الف

شاه غضنفر، از طرف حامد کرزی رييس جمهور افغانستان داده شد

02_health_conf_c-611x320

در اين محفل مختصر سوانح داکتر سيد الف شاه غضنفر قرائت گرديد و از خدمات وی در عرصه طبابت در کشور

قدردانی به عمل آمد.

گفته شده است که از اين پس همه ساله جايزه یی به نام <جايزهء استاد غضنفر> به کارمندان شايستهء عرصه طبابت که از خود اهليت و شايسته گی نشان بدهند، اهدا خواهد شد. اين روند از خود سيدالف شاه غضنفر آغاز گرديد.

در 18 سرطان 1388 \ 19 جولای 2009 نيز مدال عالی دولتی سيد جمال الدين افغان، سيدمحمد امين فاطمی وزيرصحت عامه و داکتر محمد اعظم دادفر وزير تحصيلات عالى به استاد غضنفر تفويض گرديده بود.

پوهاند غضنفر که در سال ١٣٠٦ در قريه مرکزی کلنگار لوگر تولد شده، در عرصه خدمات صحی خدمات وافر را انجام داده است. پوهاند غضنفر مدت هشت سال در دانشگاه امريکايی بيروت و برای دوسال در امريکا در رشته طب تحصيل نموده است.

خدمات شايانی در عرصه طبابت در کشور انجام داده است. وی از جمله خبرگان و نخبه گان کشور به شمار می رود. استاد غضنفر تمام تلاش هايش را در جهت تربيه اطبای جوان کشور انجام داده است. وی استاد بيوشيمی دانشکده طب کابل بود و لابراتوار بيوشيمی که شاگران طب در آن کار می کردند از جمله تحفه هايی وی بود که در اثر کار های تحقيقاتی شان در بيروت انجام داده بودند. علاوه بر آن دستگاه سيروم سازی علی آباد که تا مدت های طولانی همه شفاخانه های کابل را سيروم می داد، دستگاه تصفيه هوا که در عمليات خانه شفاخانه علی آباد فعال بود از آن جمله تحفه ها ییست که اين استاد گران مايه آنها را در خدمت جوانان وطن قرار داد و با اين عمل شان درس وطنپرستی را به همگان آموختاند. استاد غضنفر يکی از شخصيت های علمی کشور بوده که افتخار همه دانشمندان وطن است.

علاوتاً استاد غضنفر تهداب گزار صحت عامه کشور، مکتب نرسنگ و ستراتيژيست عرضه خدمات صحی باکيفيت در کشور بود.

جهت قدردانی از خدمات استاد غضنفر در عرصه طبابت انستيتيوت علوم صحی بنام (انستيتيوت علوم صحی استادغضنفر) و همچنان کتابخانه دانشگان طبی کابل، بنام استاد غضنفر مسمی گر ديده است.

استاد غضنفر در حمل 1388 در اثر حمله قلبی بينايی خود را از دست است.

استاد غضنفر شخصيتی صميمی و مهربان دارد با آواز گيرای خود شاگران را مجذوب خود می کرد. کمتر محصلی را می توان يافت که در ساعت درسی این استاد بزرگ حاضر نمیبود و با دقت تمام به صحبت ها و درس های وی گوش نمیداد. وی نه تنها درس مسلکی می داد بلکه با به تصوير کشيدن زنده گی و فعاليت های خود، با ابراز تجارب و اندوخته های خود از طريق قصه های شیرين درس از خودگذری، وطنپرستی، اخلاق نيکو داشتن، و دها و صد ها خوبی های ديگری را به شاگردانش می آموزاند.